کریستین و کید و روزهای گرم تابستان نوجوانی
برای کاری کروم را باز کردم و بین ِتمام کارهایی که داشتم و وقتی که نداشتم گریزی به دوشنبه زدم و دیدم متاسفانه فرصت خواندن مطالب را ندارم ولی تیتر آخرین مطالب راجع به آقای گلشیری بود و هوای گرم و آفتاب مهربانی که با تنبلی خودش را توی خانه پهن کرده یادم آورد که توی یک چنین روزهای گرم تابستانی با خواندن کریستین و کید با این نویسنده آشنا شدم. برخلاف بیشتر دیگرانی که شازده احتجات آنان را به دنیای گلشیری برد...
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۵ ساعت توسط شیواپورنگ
|