از جلو نظام
پسرک از ما امضای رضایت برای رفتن به میدان تیر را میگیرد، توی رضایتنامه نوشته در صورت غیبت هشت نمره از درس آمادگی دفاعی دانشآموز کم میشود. بچهها را به مدرسه شاهد میبرند.
میپرسم: خوب چطور بود؟
میگوید: مثل اینکه توی یک مدرسه نظامی باشی ( انگار سالها تجربه حضور در مدرسه نظامی را دارد؟)
میپرسم: چی باز کردین؟ کلاشینکف؟ شلیک هم کردین؟ ژ3...
میگوید: ماااماااان...
میگوید: خب امون بده جواب بدم... کلاشینکف ...
میگوید: فکر میکنم اگه نسل ما رو ببرن جنگ؟
ما میخندیم.
نسل ِعزیزنازی ِنازنین...
...
...
سالها پیش همین موقعها در جایی که یادم نیست مدرسه بود، سپاه بود و ... ما را برای آمادگی دفاعی بردند. کلاشینکف باز کردیم و بستیم و سینهخیز رفتیم و من گفته بودم: من سالهاست بلدم سینهخیز برم... من بچه که بودم ادای پارتیزانها را در میآوردم و ... فکر میکنم آیا هنوز هم سینهخیز نمیرویم؟
وگرنه کسی که سرافراز گام بردارد که وضعش این نیست؟